سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شخصیت در رماننویسی

 شخصیت در رمان‌نویسی

بسیاری از رمان نویسان معتقدند که مهم‌ترین بخش رمان، شخصیت‌پردازی است.

هنری جیمز می‌گوید: «شخصیت یعنی طرح. طرح شخصیت را می‌سازد و شخصیت طرح را. اگر نویسنده بتواند رمانی بنویسد که دائم حوادثش بر شخصیت‌ها تأثیر می‌گذارند و شخصیت‌هایش نیز حوادث تازه‌ای به وجود می‌آورند و این روال دائم تکرار می‌شود، رمان بسیار جذاب خواهد شد.»

در حالت کلی می‌شود گفت شخصیت‌های داستان و قصه صوتی به سه دسته تقسیم می‌شوند:

  1. شخصیت اصلی داستان
  2. شخصیت‌های فرعی داستان
  3. سیاهی‌لشکرها

مسلم است که رمان حول شخصیت اصلی و اهداف و خواسته‌های او می‌چرخد. هراندازه این شخصیت جذاب‌تر، پیش‌بینی‌ناپذیرتر و خاص‌تر باشد داستان مهیج‌تر و جذاب‌تر خواهد شد.

شخصیت‌های اصلی مانند شخصیت‌هایی که هرروز در اطرافمان می‌بینیم، باید نواقص و نقاط قوت خاصی داشته باشند. یک شخصیت کامل و بی‌نقص یا شخصیتی سراسر نقص که برایش اتفاقات خاصی هم نمی‌افتد و تغییری در آن ایجاد نمی‌شود، به‌هیچ‌عنوان مهیج نخواهد بود. رمان‌نویس باید از ابزارهای مختلف استفاده کند تا شخصیت را خاص و ویژه کند.

در کنار شخصیت اصلی رمان، شخصیت‌های فرعی شکل می‌گیرند. به این دلیل که شخصیت اصلی نمی‌تواند همه‌جا حضور داشته باشد و هم? اتفاقات قصه کودکانه و داستان را ببیند. نویسنده از شخصیت‌های فرعی استفاده می‌کند تا توصیف‌های مختلف داستان را ارائه دهد و روح داستان را با آن‌ها تکمیل کند.

برای اینکه شخصیت‌های رمان هر چه بهتر شکل بگیرند لازم است به جزئیات آن‌ها توجه شود. باید به‌عنوان یک رمان‌نویس، به شخصیت‌های مختلفی که هرروز در زندگی‌تان می‌بینید بیشتر توجه کنید. باید ببینید هرکدام از این شخصیت‌ها چه‌کارهایی انجام می‌دهند و آن‌ها را در داستان وارد کنید.

بهتر است دفترچه‌ای همراه داشته باشید و تکیه‌کلام‌ها، عادات خاص شخصیت‌ها، نحو? حرف زدنشان، جهان‌بینی آن‌ها، دغدغه‌هایی که دارند، همه و همه را یادداشت کنید. هراندازه شخصیت را با جزئیات بیشتری وارد داستان کنید رمان باورپذیرتر و دل‌نشین‌تر خواهد شد.

انواع مختلفی از شخصیت‌ها را افرادی چون گلوریا کمپتون و لیندا ادلستاین دسته‌بندی کرده‌اند. نگاه کردن به این دسته‌بندی‌ها می‌تواند ایده‌های تازه‌ای برایتان ایجاد کند.

در اینجا به برخی از این دسته‌بندی‌ها اشاره می‌کنیم.

ردیف شخصیت ردیف شخصیت 1ماجراجو14زنانه‌خو2رئیس15پرخاشگر3دنباله‌رو16کمال‌گرا4سنت‌گرا17خوش‌رو5خلاق18مشکل‌گشا6وابسته19انعطاف‌پذیر7غیرعادی20افاده‌ای8برونگرا21قربانی9ترسان22هنرمند10خودنما23موفقیت‌طلب11پرجنب‌وجوش24شکاک12گوشه‌گیر25صلح‌طلب13مردانه‌خو26بخشنده

 

مهم‌ترین کار رمان‌نویس شخصیت‌پردازی است؛ یعنی خاص کردن شخصیت‌ها و متولد کردن یک شخصیت تازه که در دنیای پیش از رمان وجود نداشته است.

شخصیت را نمی‌شود فقط با وصف ویژگی‌های ظاهری آن شناسایی کرد. نحو? نگاه کردن شخصیت به دنیا، نوع ارتباطی که با دیگران برقرار می‌کند، ارزش‌های او و مهم‌ترین اولویت‌ها و دغدغه‌هایش است که به خواننده نشان می‌دهد این شخصیت چه ویژگی‌های متمایزی نسبت به بقیه دارد.

بهتر است شخصیت اصلی تغییر کند یا در طول داستان اتفاقات خاصی برای شخصیت ثابت او رخ بدهد. در غیر این صورت بعید است شخصیت متمایزی که ساخته‌اید در ذهن مخاطب بماند. شخصیت و حوادث داستان رابطه‌ای دوسویه دارند. تغییراتی که در هرکدام ایجاد می‌کنید باید روی دیگری تأثیر بگذارد. به‌این‌ترتیب داستان روبه‌جلو پیش می‌رود و می‌تواند حتی خودتان را موقع نوشتن غافلگیر کند.

 

 زاویه دید در رمان‌نویسی

داستان کودکانه را چه کسی تعریف می‌کند؟

این ساده‌ترین تعریف از زاویه دید است.

صدای گویند? داستان یعنی زاویه دید. زاویه دید به خواننده نشان می‌دهد که چه کسی و از چه زاویه‌ای داستان را برای او تعریف می‌کند.

با عوض شدن راوی خیلی از اتفاقات داستان تغییر خواهد کرد پس انتخاب زاویه دید بسیار مهم است.

در کل سه راوی داریم:

  1. من یا راوی اول‌شخص
  2. تو یا راوی دوم‌شخص
  3. او یا راوی سوم شخص

همین‌جا لازم است بگوییم که شما می‌توانید در داستان از چند زاویه دید استفاده کنید؛ مثلاً می‌توانید چند «من» یا اول‌شخص داشته باشید و به همین ترتیب می‌توانید چند «او» یا سوم شخص در داستان بگنجانید.

دانای کل، زاویه دیدی است که در داستان‌های قدیمی‌تر بسیار رواج داشت.

دانای کل در حکم یک نقال است که به‌جای همه حرف می‌زند و هر شخصیت را عمیقاً می‌کاود.

این راوی با دستی کاملاً باز به همه جای داستان و به هم? احساسات شخصیت‌ها دسترسی دارد و می‌تواند به‌جای هم? آن‌ها حرف بزند و بیندیشد. امروز هم راوی دانای کل داریم اما نه به‌انداز? قبل.

زاویه دید دانای کل را می‌شود به‌صورت تلفیقی با دیگر زاویه دیدها استفاده کرد. به‌عنوان‌مثال در زاویه دید «او» ممکن است نشود در هم? صحنه‌ها وارد شد یا هم? احساسات دور و نزدیک را تشریح کرد. اینجا دانای کل به کمک می‌آید و تصویری کلی از داستان را ارائه می‌دهد.

زاویه دید «او» راحت‌ترین شیو? تعریف کردن داستان است. وقتی محور اصلی رمان یک نفر باشد معمولاً از این زاویه دید استفاده می‌شود. خصوصاً برای نویسنده‌های نوپا توصیه می‌شود که از این زاویه دید استفاده کنند.

همان‌طور که گفتیم می‌توانید از چند «او» یا سوم شخص چندگانه استفاده کنید.

اگر تعریف داستان و قصه کودکانه را به کسی از خودِ داستان بسپاریم از زاویه دید «من» استفاده کرده‌ایم.

البته این زاویه دید محدودیت‌هایی دارد؛ مثلاً برای بیان احساساتش نمی‌تواند با صداقت تمام به ذهن خوانده نفوذ کند. چون شخصیت خودش دارد همه‌چیز را تعریف می‌کند، ممکن است خواننده به او اعتماد نکند. بازهم اینجاست که چندگانگی در زاویه دید به کمک نویسنده می‌آید. نویسنده می‌تواند از طریق زاویه دیدی متفاوت، از احساسات شخصیت موردنظر حرف بزند.

مثلاً شما می‌توانید در هر فصل از رمان از یک «من» جدید استفاده کنید؛ یعنی هر فصل را با یکی از شخصیت‌های رمان آغاز کنید و بلندگو را به دست شخصیت‌های مختلف رمان بدهید.

این اتفاقی است که در رمان ملت عشق نوشت? الیف شافاک افتاده است. نویسنده در بسیاری از فصل‌ها، زاویه دید را تغییر می‌دهد و بلندگوی داستان‌گویی را به دست یکی از شخصیت‌ها می‌دهد تا او توصیف کند و احساسات رمان را شرح دهد.

اگر فیلم راشومون را دیده باشید متوجه می‌شوید که تغییر زاویه دید چه کاربردی دارد.

هرکسی از منظر خودش به موضوعی که وجود دارد نگاه می‌کند. ممکن است این نگاه درست یا غلط باشد. چیزی که وجود دارد این است که نویسنده باید انعطاف لازم را داشته باشد و این‌قدر فضا را خوب ایجاد کند تا خواننده بتواند از زوایای مختلف، اتفاقی واحد را ببیند.

نوشتن رمان با زاویه دید «تو» واقعاً مشکل است و عموماً از این زاویه دید برای نوشتن داستان‌های کوتاه استفاده می‌شود.

بسیار پیش‌آمده است که رمان نویسان از یک زاویه دید استفاده کرده باشند و وقتی رمان پیش می‌رود متوجه شوند که آنچه می‌خواهند بگویند با این زاویه دید جواب نمی‌دهد. پس به تغییر زاویه دید دست می‌زنند. این کاری است که شاید لازم باشد شما هم انجامش دهید.

 

 نقش گفت‌وگو در رمان‌نویسی

یکی از مشکل‌ترین و سرنوشت‌سازترین بخش‌های رمان، گفت‌وگوهای آن است.

گفت‌وگو نوعی نمایش داستان است. نمایشی زبانی برای بیان آنچه در داستان وجود دارد و خواننده باید از آن مطلع شود.

توجه کنید که گفتگو برای پر کردن فضای داستان نیست.

شما با هر گفت‌وگو، داستان و قصه صوتی را یک‌قدم به‌پیش می‌برید، شخصیت‌پردازی می‌کنید، توصیف می‌کنید و صحنه‌ای را در ذهن مخاطب می‌چینید.

پس در حالت کلی گفت‌وگو سه کار اصلی انجام می‌دهد:

با گفت‌وگو می‌توانید مضمون داستان را بیان کنید. این روشی غیرمستقیم است که اگر خوب اجرا شود می‌تواند برای همیشه مضمون داستان را در ذهن خواننده ماندگار کند.

گفت‌وگو سرعت داستان را کند می‌کند. می‌توانید از این موضوع استفاده کنید و وقتی ضرب‌آهنگ رمان خیلی زیاد شد با اضافه کردن گفت‌وگو به آن سرعت را متعادل‌تر کنید.

البته فراموش نکنید که گفت‌وگو قرار است طرح را جلو ببرد پس در صورت ضرورت آن را اضافه کنید.

روایت «می‌گوید» و گفت‌وگو «نشان می‌دهد».

بهتر است گفت‌وگوهای رمان:

ردیفتوصیه‌هایی برای نوشتن گفت‌وگوهای خوب1کوتاه باشند.2از طنز در آن‌ها استفاده‌ شده باشد.3جواب‌های پیش‌بینی‌ناپذیر در آن‌ها وجود داشته باشد.4ترتیب زمانی در آن‌ها رعایت شود.5برای تنظیم سرعت رمان از آن‌ها استفاده شود.6بازی شخصیت‌ها در آن به‌خوبی دیده شود.7مضمون داستان را برسانند.8واقعاً مهم باشند. طوری که با حذف کردن آن‌ها چیزی از رمان کم شود.9از قید و صفت تا حد امکان در آن‌ها استفاده نشود.10از اسم شخصیت‌ها مدام در آن‌ها استفاده نشود.11تکراری نباشند و به چیزی که قبلاً گفته‌شده اشاره نکنند.12خشک و بی‌روح نباشند.13تلفیقی از احساس و منطق را در خود داشته باشند.14برای به رخ کشیدن چیزی نوشته نشوند و متمرکز بر پیشبرد داستان باشند.15هدفی را دنبال کنند.16کنجکاوی‌برانگیز باشند و احساسات مخاطب را درگیر کنند.